الهه ی الهام
انجمن ادبی
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای آنجا برای عشق شروعی مجدد است شهادت امام رئوف، ضامن آهو و سلطان قلبهای ایرانیان را تسلیت عرض می کنم. زیارت مرقدش روزیتان باد!!!
بازگشت همه به سوی اوست! با خبر شدیم مادربزرگ دوست و همکار عزیزمان،« جناب آقای کاظم کلیچ »دار فانی را وداع گفته و به ملکوت خدا، به آنجایی که بایسته و شایسته ی مقام والای اوست، عروج کرده است. خبرمرگ تلخ است و تکان دهنده؛ البته بیشتر برای ما که بر زمین به جا می مانیم وگرنه خوب می دانیم که جای همه ی مادرها «بهشت» است و بس!مخصوصاً این مادر مرحوم که در ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان؛ حضرت اباعبدالله الحسین،ما را ترک کرده تا میهمان خوان کرم این خاندان، در آسمانها باشد. برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت داریم.
روحش شاد و قرین رحمت باد.
آمین!!!
از طرف مجید خادم و حسن سلمانی
درود بر دختر نمونه، همسر نمونه،مادر نمونه و در یک کلام«بانو ی یگانه» تمام تاریخ! « فاطمه» سمبل صبر، اخلاق، وفاست و دارای تمام صفاتی که شایسته ی یک جانشین خدا بر روی زمین است؛ ما به داشتن چنین مادری به خود می بالیم و در سالروز عروجش، سیاه می پوشیم و به سوگش می نشینیم. پهنه ی قلبمان قلمرو فاطمه و فرزندانش باد!!! حسن سلمانی شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 10:34 :: نويسنده : حسن سلمانی «مرثیه ای بر فرزند...» کجایی ای گل گلزار زندگانی من؟ کجایی ای ثمر نخل زندگانی من؟ ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان به خون نشانده مرا، اشک ارغوانی من بیا ببین که چه سان بی بهار عارض تو به خون دل شده تر، چهره ی جوانی من اجل که خواست تو را جان ستاند از ره کین چرا نخست نیامد به جان ستانی من؟ چو در وفات نمردم، چه لاف عشق زنم که خاک بر سر من باد و مهربانی من! ز شربتی که چشیدی مرا بده قدری که بی وجود تو تلخ است، زندگانی من چو مرگ همچو تویی دیدم و ندادم جان زمانه شد متحیر ز سخت جانی من که هر که جان رودش، زنده چون تواند بود؟ چراغ مرده، فروزنده کی تواند بود؟ این شعر را که شاعر بزرگ« محتشم کاشانی» در رثای فرزندش سروده، از او وام می گیرم و به « محمدرضا» ی مهربان و گل همیشه بهارم تقدیم می کنم. به قول حافظ عزیز:« منم که بی تو نفس می کشم، زهی خجلت/ مگر تو عفو کنی، ورنه چیست عذر گناه» اگر فیلم هندی« شعله» را دیده باشید؛ یکی از روستایی هایی که ازستم« جبار سینک» لطمه دیده، پیر مرد مسلمان و پیر و کوری است که پسرش در همان درگیری ها کشته می شود.پیرمرد باتنی لرزان و صدایی بغض آلود، می گوید:« سنگین ترین بار دنیا، جنازه ی فرزند بر دوش پدر است.»!!! «اگر مرگ داد است، بیداد چیست؟ ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟» شنیدن خبر درگذشت « مهندس علیرضا علی نیا» در کمال ناباوری قلب هایمان را متأثر و اندوهناک کرد. ضمن این که من و همکارانم، خود سوگوار این عزیز سفرکرده هستیم این مصیبت را به خانواده ی داغدارش تسلیت می گوییم و برایشان «صبر» مسئلت داریم. علیرضای عزیز و مهربان و همیشه خوشرو، سفرت به خیر! صفحه قبل 1 صفحه بعد موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|